عشق رازي است مقدس . براي کساني که عاشقند ، عشق براي هميشه بي کلام ميماند ؛ اما براي کساني که عشق نمي ورزند ، عشق شوخي بي رحمانه اي بيش نيست .
______________________________
پرسيدم چرا دوستم داري؟ توي چشمام نگاه كرد وهيچي نگفت گفتم شايد واقعا دوستم نداره؟ وقتي رفت فهميدم دوست داشتن دل ميخواد نه دليل
___________________________-
.نذاري فاصله ها ، تو هجوم سايه ها ، ميون غريبه ها ، نذاري تو جاده ها تو رو از من بگيرن ، تو خودت خوب مي دوني ، توي راه زندگيم ، دلخوشم به بودنت ، پس نكني يه كاري تا فرق نكنه چه بودنت ، نبودنت.
____________________________
.آن شب هستي را چه جلوه ها بود تو بودي دنيا به کام ما بود عشقت با جان من آشنا بود عشقت لاله صفت لب بر خنده گشود مه چون چهره ي تو رويايي.
_________________________
.ملاحظه ي حال ديگران را ميکني ، کسي را که دوست داري بيشتر ملاحظه کن. راز عشق در آن است که به محبوبتان قدرت و آرامش بدهيد و از او قدرت و ارامش دريافت کنيد، اما نه با اصرار.! راز عشق در آن است که حقيقت اصلي عشق (يعني تفکر) را از ياد نبريد
___________________________
لا لالالا نخواب دنيا خسيسه واسه كم آدمي خوب مي نويسه يكي لبهاش تو خوابم غرق خنده است يكي پلكاش تو خوابم خيسه خيسه لا لالالا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تب دار و غريبه تا اون بالاست رسيده است ولي تنهاست پايين هم كه مي افته بي نصيبه.
___________________________________-
.روياي با تو بودن را نمي توان نوشت نمي توان گفت و حتي نمي توان سرود.با تو بودن قصه شيريني است به وسعت تلخي تنهايي و داشتن تو فانوسي به روشنايي هر چه تاريکي در نداشتند و ….. ومن همچون غربت زداي در آغوش بيکران درياي بي کسي به انتظار ساحل نگاهت مي نشينم و ميمانم تا ابد و تا وقتي که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشويد بانوي دريايي من .
___________________________
.اخر جاده ها کي به پايان ميرسد ؟ عشق من و تو کي به سامان مي رسد؟؟ دردهاي قلب من کي به پايان ميرسد؟ انتظار هر شبم کي به پايان ميرسد؟ چشم هاي من اينک حال گريه دارد شب را در خيالش تا سپيده مي بارد دستهاي من تاب ان ندارد تا بگيرد خاطرات روزهاي رفته بر باد سايه ام در ميان خاک و باد مي برد جسم مرا در گردباد.
_____________________________-
کاش در طلوع چشمان تو زندگي مي کردم تا مثل باران هر صبح برايت شعري سرودم . آن هنگام زمان را در گوشه اي جا مي گذاشتم و به شوق تو اشک مي ريختم اشک مي شد و بر صورت مه آلودت مي لغزيدم تا شايد جاده اي دور . هنوز بوي خوب بهار را وقتي از آن مي گذشتي در خود داشته باشد که مرهمي باشد براي دلم . بيا و از کنار پنجره دلم عبور کن تويي که در ذهن خسته هميشه بهاري.
_____________________________
.تو مثل راز بهاري ومن رنگ زمستانم جگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم
____________________________–
.نذاري فاصله ها ، تو هجوم سايه ها ، ميون غريبه ها ، نذاري توجاده ها تورو از من بگيرن ، تو خودت خوب مي دوني ، توي راه زندگيم ، دلخوشم به بودنت ، پس نكني يه كاري تا فرق نكنه چه بودنت ، نبودنت.
_______________________________
سلام آهنگ هر سازم سلام اي زندگي سازم تمام هستي ام را من به چشماي تو مي بازم چشات همرنگ خورشيده قشنگه صبح اميده ميون اين همه گلها چشام تنها تو را ديده تو عطر رازقي هستي تو شوق عاشقي هستي نجابت از تو مي باره تو مثل زندگي هستي به اميد سلام عشق هميشه از تو ميخوانم توي تبعيد و تنهايي به ياد تو که مي مانم .
____________________________
.از تو بهترين روز ديدن تو بهترين حرف گفتن ازتو زندگي هستي و بودن يعني خواستن،خواستن تو بهترين خاطره از تو يادگار عمر من تو دورترين راه واسه ي من کمترين فاصله از تو پرسيدي از عشق اول فقط از رو بچگي بود چي بگم از عشق دوم اونم از رو سادگي بود دلم عادت قريبي به هواي عاشقي داشت عشق سوم اومد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟