چقدر غريبانه به لحظه هايم زندگيم رنگ آشنايي زدي و رفتي.تو را هيچ وقت از
خاطر نمي برم كه تو آشناترين غريبه من بودي.
حرفاي عاشقانه نياز به تعبير ندارند
حافظم عاشق نبود!!!
چون اگر عاشق بود ساده بود
و اگر ساده بود نياز به تعبير نداشت!!!
شلاق عشقت را بر سر و تن يك بينواي ديگر فرود آر و مرا به قصه ها بسپار.من از تو و عشق و شلاق بيزارم
عشق يك بخش دارد و هزاران معني ولي انگار عشق من و تو هزاران بخش دارد و يك معني؛هر معنايي به جز عشق!!
در غبارهاي به جا مانده از سکوت ، در خلوت ياس هاي پر احساس ، کنار آينه هايي از جنس باران ، هر جايي که تنهايي مي شکند ، هر کجا که اولين فرشته ، خدا را صدا ميزند ، روي زمزمه هاي گل سرخ ، مثل هميشه به دنبال تو مي گردم.
حکايت جالبيست که » فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمي کنند
ديشب تمام ستاره هاي آسمان را فوت كردم تا هرچه زودتر صبح شود
يكبار ديگر عاشقت خواهم شد و يكبار ديگر هستيم را به پايت مي ريزم و اين بار
نمي گويم ليلي وار كه ليلي يكبار عاشق مجنون شد و برايش از همه چيز گذشت و
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟